- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
یک سال گریه کردم، یک ماه را ببینم عرض ادب دوبـاره؛ اربـاب نـازنـیـنم این چند روز آخر، عمری به من گذشته عشق است و اضطرابش، من عاشق همینم! آغـوش باز کردی، ما را بغـل گـرفتی یعنی مـیان هیئت، پیـش تو مینـشـیـنم از کودکی برایت، زنجـیر میزدم من ای عشق اول من! ای عشق راستـینم! هر سجدهای که کردم، خون تو بانیاش بود با گـریه بر غـم تو، شد اسـتـوار دیـنم یک جمله است ایمان گریه برای ارباب! گـریه کن تو هستم، پس جزء مؤمنـینم با گریـۀ رفـیـقـان، شـسـتـند نـامهام را برکت ز دوستان بود، من نیز خوشهچینم خوب است روزگارم، پیش تو گرمِ کارم در روضهات عـزیزم! در جنت برینم آب و گِلم حسین جان! مخلوط با گِل توست من اهل کـربـلایـم، آنجاست سرزمـینم بر نیزه تکیه دادی، گفتی که یار من کو؟! لـبـیـک گـفـتـهام من، با نـالـۀ حـزیـنـم
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
ســلام ای طـلـوعِ هـلالِ شکـسـتـه تو ای فجرِ قرآنِ در خـون نشـسته چنان در پسِ غم پُر از بُغض و آهی نـشد بـاورم که تو آن روی مـاهی الا ای هـلالی که هـم رنگِ خـونی ز داغِ شـقـایـق چِه مـسـت جـنونی شـده قــامـتـت از غـمِ کـربـلا خــم چو دریا شدی موجی از هـالۀ غـم سلام ای قـدم های خـورشـید عـالـم حسین ای همه شور و حالِ محـرم گِلِ جانِ ما را ز خـونت سرشـتـند به بـزمِ ولایت مـحـبـت نـوشـتـنـد!
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
صیحهای فاطمه زد شیونِ عالم برخواست خیمه از اشک زد و بیرقِ ماتم برخواست باز هم پـیـرهن خـونیاش آویـخـتـه شد مادرش ناله زد و دادِ محرم برخواست مُشتی از تربتِ گودال به سر ریخت حسن از لب فاطمه تا وای حـسینم برخواست آستان بوسیِ هر تکیه مقامیست شریف هرکه زد بوسه بر این خاکِ معظم برخواست دَم کشیده است نـشـسـتم به بـساط چایی که به پیشش به ادب چشمۀ زمزم برخواست رحمتِ واسعـهای زیر پرش ما را بُرد تا حسین از جگرِ مردمِ عالم برخواست روضـۀ کـربـبلا مجلس اجدادی ماست بینِ این روضه نشست آدم و آدم برخواست به فدای غـمِ او که نفَـسِ عـاشـقی است هرکه این عشق چشید از جگرش غم برخواست آی ای قـوم ببـیـنـید هنوز عـریان است ضجۀ خواهری از یک تَنِ درهم برخواست
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ســلام فـلـسـفــۀ چــشــمهـای بـارانـی! ســـلام آبــروی سـجـدههـای طــولانـی بیا که ما همه چـشم از گـناه میپـوشیم چرا تو این همه از خلق رو بپوشانی؟ چـقـدر بـر سـر بــازارهـا قــدم زدهای که یک معـامله سر گـیرد از مسلـمانی چـقـدر موقـع قـحـطی صدا زدیم تو را و یـادی از تـو نـکـردیـم در فــراوانـی قـــرار بــود بــســازیــم خــانــۀ دل را چه شد که ساخته شد خانههای اعیانی؟ چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست چه نـدبـهها که نشد موجـب پـشـیـمانی اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال و ما چـقـدر گـرفـتـیـم بیتـو مـهـمـانی چقدر در پی ما گشتهای چراغ به دست مـیــان هـمـهـمـۀ کـوچـۀ چــراغــانــی نه روضههـای مـحـرم تو را تـسلا داد نه شاد کـرد تو را جـشنهای شـعـبانی خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است بـه لـهـجـۀ عــربـی، بـا زبـان قــرآنـی بگـو چگـونـه به هـنگـام آب نـوشـیـدن همیشه میرسی از تشنگی به حـیرانی فدای سـرخـی چـشم سـیاه تو که هنوز درون گـودی مـقـتـل نـمـاز میخـوانی
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
از جهانی که پُر از تیرگی ما و من است میگریزم به هوایی که پُر از زیستن است میگریزم به جهانی که پُر از یکرنگیست به جهانی که پُر از گریهکن و سینهزن است به همانجا که نـفـس قـیـمت دیگر دارد اشکها دُرّ نجف، سینه عقیق یمن است به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل به عـبایی که پُر از رایحۀ پنج تن است چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق هر کجا پرچم روضهست همانجا وطن است دم من زنـدگی و بـازدمـم زنـدگی است تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است قـلـب آن است که لـبـریـز مـحـبت باشد تا ابـد خـانـۀ اولاد عـلی قـلـب من است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
من به غـمهای تو محـتـاجتر از لبخـندم من به این ناله به این اشک، ارادتمـندم کوچه پس کوچه خیابان به خیابان همه تو قـطـرهام بـاز به دریـای تو مـیپـیـونـدم دائـمـاً ذکـر تـو را زیـر لـبـش میگـوید هـمصـدا با هـمـۀ سـیـنـهزنـان سربـنـدم عشق دنیای عجیبیست؛ که با بودن آن از غـم و سـوخـتن و آه شدن خـرسـنـدم پـای داغـت هـمۀ هـسـتی من میسـوزد و چه خوشبخـتم اگر دانهای از اسپـندم «یَومَ تَبـیَضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست با همین آیه چه خوب است که بشناسندم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟ وقتی در آن غروب «دل سنگ آب شد» دیگر عجیب نیست دل من هم اینچنین حالا که شعر شعلهور از داغ نینواست بایست ابـر شـعـر بـبارد غم اینچنین: حـافـظ! ولیشـنـاس نـبـودند کـوفـیـان! سعـدی! چرا شـدنـد بـنـیآدم اینچنین؟ «باز این چه شورش است» به دشت غزل وزید تا بـوی محـتـشم بدهد شعـرم اینچنین انگـشـترت اگر شده انگـشت بر دهان باور نـداشت بـذل کـنی خاتم اینچنین
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
داغ تو در سـراچـۀ قـلـبـم چه میکـند؟ در این فضای کم غم عالم چه میکند؟ دل موکـبیست وقف پذیرایی از غمت در مـوکـبـم امـیـر دو عالم چه میکند؟ چشمی که از شنیدن نام تو اشک ریخت در روضهها و مجلس ماتم چه میکند؟ اشـکی که آتـش دل مـا را فـرو نـشاند پـیـداست با لـهـیـب جـهـنم چه میکند! آنکس که صبح و شام برای تو خون گریست با رؤیـت هـلال مـحـرم چـه مـیکـنـد؟ زینب رشیده بود و کـنار غـمت خـمید پس مـادر تو با کـمـر خـم چه میکند؟ احمد که تاب دیدن بغض تو را نداشت با دیـدن مـصـیبت اعـظـم چه میکـند؟ نوح و خلیل و موسی و عیسی چه کردهاند؟ یا رب ببـیـن پیـمـبـر خاتم چه میکند؟ در قـتـلـگـاه تـو دل درنـدگـان شکست تـنـهـایـی تـو بـا دل آدم چـه مـیکـنـد؟ چـشـمانم از خجـالـت لبهایت آب شد در دشت خشک، قطرۀ شبنم چه میکند؟ بیش از هزار و نهصد و پنجاه و چند گل! با لالهزارِ زخـم تو مرهـم چه میکند؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
شادی هر دو جهان بیتو مرا جز غم نیست جـنّت بیتـو عـذابش ز جهـنم کم نیست در دم مـرگ اگـر پـا به سـرم بگـذاری عمر جاوید به شیرینی آن یکدم نیست تا خـدایی خدا هست، لوای تو به پاست زآنکه جز دست خدا، حافظ این پرچم نیست هـم خـدا دانـد و هـم عـالـم و آدم دانـنـد که به جز رایت عشق تو در این عالم نیست ملک هستی همه ماتمکدۀ توست حسین جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند اهـرمـن را شـرف داشـتن خـاتـم نیست گـریه بر پیکـر مجروح تو باید همه دم که جراحات تنت را به از این مرهم نیست تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو پایۀ ظلم که در دار جهـان محکم نیست سائل توست کسی کز تو، تو را خواهد و بس آنکه شد طالب تو در طلب دِرهم نیست داد مظلـومی تو مُلک خـدا را پُـر کـرد عالمی نیست که با یاد غمت، دَرهم نیست
: امتیاز
|
زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
بـیـهـوده بود آن نـامـهها، آن ادعـاهـا رنـگی ندارد غیرِ نـنـگ اینجا حـناها از هرکه زد سنگم به سینه، سنگ خوردم ای بـیوفـاهـا، بـیوفـاهـا، بـیوفـاهـا انگار تنها خونِ دل خوردن در اینجاست مـثـل امیـرالـمـؤمـنـیـن تـقـدیـر مـاهـا هـستـند در کـوفه همه چشم انتظارت سرنیـزه ها، شمـشیرها، حتی عصاها فکـری برای فـاطـمـههـای حـرم کـن قـنـفـذ فـراوان است در این بیحـیاها حـالا کـه اسـمـاعـیـل آوردی خـلـیـلـم بایـد که باشد هـمـرهت، حـتماً عـباها در علقمه، در کربلا، در کوفه، در شام این حـج نـدارد یک مـنـا، دارد مـناها در پیـش زهـرا آبـرویم رفت ای وای من بـاز کـردم پـای زینب را کجـاهـا
: امتیاز
|
مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیهالسلام
از چـشمِ شورِ شهـر كـوفه آخرش افتاد در كوچه اوّل پيكرش، بعدش سرش افتاد بالَـش به عـشـق مـادر اربـاب در آتـش اوّل حسابی سوخت و بعدش پرش افتاد با اينكه میلـرزيـد از فـردای زيـنـبها لرزه به كـوفه از دمِ "ياحـيـدرش" افتاد "روز نُهُم" مسلم اسير خدعههاشان شد "روز دهم" هم زير سُمها دخترش افتاد شكر خدا او زودتر از بچّـههايش رفت اربـاب ما كه پـيـش جـسم اكـبرش افتاد از اسب خود افتاد وقـتی در دل گـودال در خيمه با صورت گمانم خواهرش افتاد
: امتیاز
|
زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
با قطره قطره خون، هـوادار تو هستم تا آخـرین لحـظـه گـرفـتـار تو هـسـتـم ایـن زنـدگـانـی را بـدهـکـار تو هـستم در کـربـلا بـاشـم، عـلـمـدار تو هـسـتم من نخلم و ترسی ز داسم نیست هرگز از فـتـنـۀ کـوفـه هـراسـم نیست هـرگز از پـا نـیـفـتـم، گـرچـه غـرق دردم آقا جــانِ سـپــاهـی را بـه لـب آوردم آقــا هـر کـار از دسـتـم بـر آمـد کـردم آقــا بـر هـم نـریـزم کـوفـه را نـامـردم آقـا سـیـنـه سـپــر، مـرد نـبـرد هـر بـلایـم مـن از بــرادرزادههـای مـرتـضــایــم کوفه بهجای عهد و پیـمان جنگ دارد کوفه هـزاران خـدعـه و نیـرنگ دارد ساز و دف و تنبور و ساز و چنگ دارد قــد تـــمــام کـــاروانـت ســنــگ دارد خونم به جوش آمد ولی دستم به بند است دیشب شنیدم قـیـمت خلخـال چند است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
گـریه کـنـد برای تو بیاخـتـیار، چـشم بخشید از این جهت به بشر کردگار، چشم نـذر نـگـاه سـوی تو میشد تـمـامشـان گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم کـمـتر شـود از آتـش دوزخ هـراس او هر قـدر بـیـشـتـر بـشـود آبـدار، چـشم لطـفـاً زمـان مرگ قـدمرنـجـه کـن بـیا چشمش به راه توست میانِ مزار، چشم گـفـتـند به وضوح نـظر میکـنی به ما هرگاه میشود وسط روضه تار، چشم وقـتی شـنـید زخـم تـنت بیشـمار بـود خون گریه کرد پای غمت بیشمار، چشم مـیدیـد ذرّه ذرّه تـنت را به هـر کـجـا در قتلگاه هرچه که میکرد کار، چشم زینب تمـام راه نـگـاهش سوی تو بود او بـرنداشت از تویِ نیـزه سوار، چشم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
نـزدیکتـری از رگِ گردن به گدایت مـائـیم و طـوافِ حـرم کـرب و بلایت هر جای جهان مینگرم نام تو آنجاست از هر نظر انگـار شـبـیـهی به خدایت گـشـتـیـم تـمـامی جـهـان را و نـدیـدیم شیرینتر و دلچسبتر از شور عزایت در روز قیامت که جهان دور تو جَمعست بـگـذار که مـا نـیـز بـیـفـتـیـم به پـایت بگـذار که من نـیـز گـرفـتـار تو بـاشم یک جرعه بنوشان به من از جام بلایت پَرسوخته چون فطرس و دلسوخته چون حُر مـن آمــدهام بــاز بـه امـیــد عـطـایـت ای آنکه جهان تکیه به دستان تو دادهست حالا چه شده تکیه زدی خود به عصایت؟ با خوود و سپر رفت به میدان علیاکبر از مـعـرکه برگـشت ولی بـین عـبایت دیـدنـد مـلائک هـمگی گـوشـۀ گـودال آغـوش گـشـودهسـت خـداونـد بـرایـت بر نیزه شدی قاری قرآن، چه شکوهی ای آنکه دل از فاطمه میبُرد صدایت
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مرثیۀ مسلم بن عقیل علیهالسلام
سـفـرۀ مـاه عــزا، خـوان ابـاعـبـدالله بــاز عـالـم شـده مـهـمـان ابـاعـبـدالله لک لبیک حسین از همهسو میشنوم فـاطـمـه داده فــراخــوانِ ابـاعـبـدالله آمده بـزم پـسر را سر و سامان بدهد مـادری بی سـر و سـامـانِ اباعـبدالله خیمه برپاست، عزادار چقدر آمدهاست ای بــنــازم بـه مــحـبـانِ ابـاعـبـد الله همگی سر به گـریبانِ غـم غربت او هـمـگـی سـائـل احـسـانِ ابـاعـبد الـله این جوانان که همه گریهکن و سینهزنند هـمـه قــربــان جــوانــانِ ابـاعـبـدالله بـوی پـیـراهن خـونـین کـسی میآیـد عـرش را کـرده پـریـشـانِ ابـاعبدالله با لبِ تشنه، لبِ بام سفیرش میگفت به فـدای لـب عـطـشـانِ ابـاعـبـد الـله تنمسلم که زمین خورد، صدا کرد: «حسین» سـرش افـتـاد بـه دامـانِ ابـاعـبـدالـله
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
وقتی همهجا شُهره به عنوان تو باشیم باید که فقط ریزهخـور خوان تو باشیم خیرالعمل این است که ارباب تو باشی ما هم یکی از مُـزد بگـیران تو بـاشیم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
آن روز که به داغ غـمـت مبـتلا شدیم دل خـونتـر از شقـایق دشت بلا شدیم ممـنـون از اینـکـه آمدی آقای ما شدی ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم
: امتیاز
|
ذکر مصائب ورود سیدالشهدا علیهالسلام به کربلا
مبهوت و مات گشته دل از کار کربلا حـیـران هـمـیـشه مانده از ایثار کربلا در خـلـسهای عـمـیق فرو رفـته آسمان غـرق غـرور و غیرتِ سرشار کربلا از مـقـتـلِ مـقـرّم و از روضۀ لـهـوف بر مـا رسـیـده بـرگی از اخـبار کربلا هـمـپـای صـبـر آمـده عُـلـیــا مـخــدّره هــمــزادِ زخــم آمـده؛ ســالار کــربـلا «هـفـتـاد و دو مـسیح» به سر آمدند تا مـرهـم شـونـد، بـر تـنِ تـبـدارِ کـربـلا «در بارگاهِ قدس که جای ملال نیست» پـروردگـار، گـشـتـه، عـزادار کـربـلا از سال شصت و یک نه، که از خلقتِ غزل مــا را نـوشـتــهانـد، گـرفـتـار کــربـلا قـدری حـسـاب کـردم و دیدم که تا ابد هـسـتیم مـا هـمیـشـه، بـدهـکـار کـربلا «ثـبت است بر جـریـدۀ عالم دوام ما» ما را کـشـیـدهانـد، به طـومـار کـربلا اینجا درسـت، مـصـرع آخـر تـمام شد پـای ضـریـحِ دسـتِ عــلـمـدارِ کـربـلا
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
حالِ خوبِ من تویی، این حال را از من نگیر با تو خوشبختم، همین اقبال را از من نگیر ای صدای عاشقی!، این حنجره نذرِ تو باد اینهمه فریاد و داد و قال را از من نگیر در دو دنیا، من فقط دلخوش به احسانِ توأم افتخارِ نوکری، این شال را از من نگیر این دلـم دارد فـقـط شورِ محـرم میزند جانِ زهرا روزیِ امسال را از من نگیر با همین اشکِ روان پر میزنم تا کربلا مرحمت کن! این پر و این بال را از من نگیر هرچه میخواهی بگیر از من، ولی ای با وفا! گریههای روضۀ گودال را از من نگیر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
لـبـیک یا حـسـین که مـاه محـرم است قـلب تـمـام اهل عـزا غـرق ماتم است هر جا صدای روضـۀ تو میشود بلند آنجا بهـشت سیـنـهزنان دو عـالم است هر کـس چـشـیـده لـذت ذکـر مـدام تـو شوقـش به گـریـههای تمنا دمادم است از تربت شـفـای تو حـاجـت گـرفـتهایم خاکت برای هر چه غم و درد، مرهم است چشمی که اشک ریخـته باشد برای تو در اوج شور، قیمت او مثل زمزم است بـیـچـارههـا به مـنـزل دلـبر نـمیرسند هرکس خرید عشق تو را، با تو مَحرَم است ما غیر اشک و نـالـه نـداریم تحـفـهای هرچند پیش فیض تو بسیارِ ما کم است مـا را به لـطـف مـادرتـان راه دادهانـد یعنی مجال کسب سعادت فـراهم است
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
داغ حـسـیـنـی بـیـن دلهـا سـر گـرفته عـالـم ازین غـم چهـرهای دیگر گرفته هر کس که در کشتی امنش مینـشیـند اذن ورود از ســاحـت مــادر گـرفـتـه حــتـی خــدا نــزد تــمــام انــبــیــایـش روضـه بـرای سـبـط پـیـغـمـبر گـرفته شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده بر حال هر کس رزق چـشم تر گرفته آغـوش گـرم هـیچ کـس را بـرنـتـابـیم ما را حـسـیـن بن عـلی در بر گـرفـته از کودکیاش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است فـطـرس هـم از گهـوارۀ او پـر گرفـته نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟! نوکـر هر آنچه دارد از این در گـرفته تا روز محشر هر کسی شد کـربـلایی برگ بـرات از جـانب خـواهـر گرفته آن قدر شأن زینب کـبری عـظیم است عـمـری رکـابـش را عـلی اکبر گرفته گـفـتـند وقـتی شـمـر آمـد سـوی مـقـتل زینب دو دستش را به روی سر گرفته خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد زینب به گـریه بوسه از حنجـر گرفته
: امتیاز
|